به گزارش خبرنگار مهر، یادداشت پیش رو دست نوشته ای از دکتر یحیی یثربی، استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه علامه طباطبایی، درباره فلسفه عاشورا است که در اختیار ما گذاشته شده است؛
افلاطون پس از بیان اقسام و انواع حکومتها به ترتیب اهمیت و اعتبار، نکته بسیار مهمی را مطرح می کند و آن اینکه کارآیی این حکومت ها، مشروط به قانون مداری و دانایی محوری آنهاست. اگر این حکومت ها، این شرط مهم را نادیده بگیرند، اولویت آنها از نظر اعتبار معکوس خواهد بود. یعنی، بدترین نوع حکومت، بهترین نوع آن شده و بهترین نوع آن هم، به بدترین نوع حکومت تبدیل خواهد شد.
براساس این قاعده افلاطون، چون ما حکومت دینی را بهترین نوع حکومتها می دانیم، اگر این حکومت شرایط لازم خود را نداشته باشد، به بدترین نوع حکومتها تبدیل خواهد شد! چنان که، در خلافت امویان و عباسیان و دیگران مشاهده کردیم.
پیامبر خاتم(ص) که در اوج رنج و گرفتاری هم، نقش تبسم از لب هایش جدا نمی شد، پس از فتح مکه، با اینکه همه شرایط دلخوشی و شادمانی فراهم بود، به خاطر نگرانی هایی که نسبت به آینده این نظام الهی داشت، لب هایش با لبخند بیگانه شد. نگرانی او در خواب و بیداری، برای دیگران چندان قابل لمس نبود، زیرا شرایط موجود کلاً به سود اسلام دیده می شد و جناح شرک و نفاق شکست خورده و متلاشی شده بودند. اما، این نگرانی ها وقتی به حقیقت پیوستند که عملاً با فاصله کمی از درگذشت پیامبر، دشمنان دیرین و کینه توز او (بنی امیه) در جای او نشستند و شمشیر و نیزه حمایت از اسلام و قرآن به دست گرفته و همه مبارزان حقیقی میدان های جهاد بدر و احد را در چنان تنگنایی قرار دادند که یا باید تن به ذلت دهند یا گردن به شمشیر بسپارند.
در اینجا باید پرسید کدام عامل و عنصر محوری است که با تغییر آن، بهترین نظام حکومتی – یعنی نظام الهی – به بدترین نوع آن تبدیل می شود؟ بی تردید، از دیدگاه شیعه، این عامل محوری چیزی جز شخصیت حاکمان نیست، یعنی اگر حاکمیت در دست بندگان صالح خدا باشد، نظام، یک نظام الهی خواهد بود و اگر در دست افراد هواپرست باشد، یک نظام طاغوتی خواهد بود که خطرناک ترین و بدترین نوع حکومت است. زیرا، در چنین حکومتی است که زور و زر و تزویر، دست به دست همدیگر داده و انسانها را به ذلت و بردگی می کشانند! در چنین حکومتی، خدا و نبوت و دین هم در حد شمشیر و نیزه ابزار دست سلطه جویان شده و حتی بیش از شمشیر و نیزه در سرکوب مردم اثر می گذارند.
عاشورای حسینی، نمونه ای از تهاجم بی امان حاکمیت فرعون در ردای موسی است! روزی که معاویه به قدرت رسید، با ابزار قرار دادن «دین» آشنا شده بود. او عملاً تجربه کرده بود در جایی که شمشیر و نیزه به کار نمی آید، قرآن، این کارآیی را دارد که بر سر نیزه ها برود و او را پیروز گرداند. آری، دوران خطرناکی آغاز شده بود؛ دشمنان دین، حامیان دیرین خدا و محمد را به نام دشمنان خدا و محمد بی رحمانه می کشتند. دمشق قبله گاه مردم بود که هر که رو به سویش نمی کرد، کشته می شد! کار چنان پیش رفت که حتی یزید هم به عنوان خلیفه بر مسند نشست.
در چنین شرایطی، امید همه دل ها، کسی جز حسین بن علی(ع) نبود که باید به میدان می آمد و به انسان و انسانیت درس مقاومت می داد و چنین هم شد. تنها از عهده حسین برمی آمد که در برابر این توطئه خطرناک و شیطانی که با تمام قساوت و قدرت به میدان آمده بود، با یارانش به میدان آید و خون پاکش را در برابر شمشیر آن ناپاکان قرار دهد.
عاشورا به انسان و انسانیت، درس ایمان، دلیری و پاکبازی می دهد. دریغا که ما عاشورا را به گونه ای دیگر مطرح کرده و آن را از حالت یک «جریان زنده» به صورت یک «حادثه غم انگیز» تاریخی تبدیل کرده ایم. در حالی که عاشورای حسینی یک جریان همیشگی است که در آن صف حسینیان از صف یزیدیان جدا می گردد و عملاً حسینیان با گسترش سلطه یزیدیان درگیر می شوند. اگر چنین نباشد، خود این مراسم به ابزاری در دست غارتگران و رباخواران و سلطهجویان تبدیل خواهد شد و یک جریان سرنوشت ساز، نقش یک مراسم حزن آور و غفلت زا را بازی خواهد کرد!
از این نکته غفلت نکنیم که تا یک نظام تعریف شدهای از حاکمیت الهی را در نیابیم، عظمت و ارجمندی و استمرار و جاودانگی عاشورا را درک نخواهیم کرد. عاشورا دست ولایت خداست که می تواند انسانها را در برابر تهدید همیشگی شرک و ستم پناه بخشد، پس اگر اهل معرفت باشیم، از دل و جان آرزو می کنیم که: «ای کاش ما هم در صف حسینیان عاشورا باشیم»!
منبع خبری : خبرگزاری مهر
ارسال دیدگاه